دوست دارم یک روزی روبروی شما بنشینم و یک دل سیر چشم در چشمهای شما بدوزم و عاشقی کنم و سر تا پایم را عشق شما فرا بگیرد و از شعف و شادمانی دیدن روی ماه شما گلوله اشکم سرازیر شود روی گونه هایم و همانطور مات بنشینم و در دلم الحمدلله بخوانم و شکر کنم خدای را برای نعمتی که برای من و هم کیشانم عطا کرده است.
خواستم ضمائر را مفرد کنم دیدم نه شما حقتان نیست و از ادب بدور است شما را باید شما خطاب کنم. شمایی که امام مان هستید، شمایی که فرمانده قلب های ما هستید، و این ماییم مقلد بی چون و چرای شما. سربازی که با یک اشاره شما می خواهد جانش را نثار ولی فقیه ش کند. خواستم کمی از دلتنگی هایم بگویم مولایم ولی دیدم شما دلتنگ ترهستید دلتان تنگ شده است از دوری صاحب عصر و گاهی دلتان می گیرد از من ها که چراغی که در مسیرمان خداوند عزوجل قرار داده است را کنار می نهیم و دوست داریم در تاریکی قدم بزنیم. علی زمانه من ! کاش بدانی هنوز نمرده اند در گوشا گوش پهنهء آرام ایرانم که از صلابت تو امید در دلهایشان زنده است و دعای سلامت برایتان می خوانند و نفرین می کنند دشمان شما را که تن به هر هرزگی و نجاستی می زنند که ولی ما را تضعیف کنند. اماما ما عهد می بندیم که از دل بگوییم برای شما انی سلمٌ لمَن سالَمکُم و حَربٌ لمن حارَبَکُم و با همین فراز زیارت عشق با شما بیعتی تازه کنیم. من که می دانم دیدار روی شما شفای چشمان غبار گرفته ام خواهد بود. من که میدانم شامه ام از عِطر سیری ناپذیر چفیه شما شفا می یابد. می دانم آن روز دستانم به لرزه می آیند ولی دل م محکم و استوار می شود دیگر تمام می شود بهانه هایش کاش می توانستم روزی روبروی صلابت شما بنشینم و چشمانم را به حرفهای شیرین شما بدوزم ! ای سید و سالار ما می شود برای چشم های منتظر ما دلهای بی آرام ما و پاهای خسته و ملول ما دعا کنی ؟ تا با دیدن دلبرشان عمری دوباره از حضرت حق بگیرند ؟!!!
پ ن : اللهم احفظ قائدنا الامام خامنه ای
نظرات شما عزیزان: